سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید هدایت

درآمد

یکى از علماى برجسته قرن سیزدهم هجرى (1226-1286ق) آیت‌الله شیخ عبدالحسین تهرانى حائرى، معروف به «شیخ‌العراقین» مى‌باشد. دانشورى که از طریق تکاپوهاى علمى و فکرى و اهتمام در فراگیرى علوم و معارف اسلامى و نیز تزکیه، تهذیب نفس و عبادت

خالصانه، چنان صلابت معنوى و اقتدار اجتماعى یافته بود که نه تنها اقشار گوناگون مقامش را تکریم مى‌نمودند، بلکه دولت ایران نیز از صولت روحانى این عبد صالح خداوند حساب مى‌برد. هنگامى که در سرزمین عراق اقامت داشت، کارگزاران دولت عثمانى در تکریم مقامش مى‌کوشیدند. پایگاه اجتماعى این فقیه فرزانه چنان عمیق و ریشه‌دار بود که میرزا آقاخان نورى با تمام نفرتى که از امیرکبیر و یارانش داشت، موفق نشد کوچک‌ترین آسیبى به وى برساند. او در آبادانى، توسعه و گسترش عتبات عالیات عراق، نقش ارزنده و فراموش نشدنى دارد و در آن عهد، نقشى را که امروز ستاد بازسازى عتبات عالیات بر عهده دارد، به تنهایى و با وجود محدودیت امکانات و برخى تنگناها به گونه‌اى شایسته ایفا مى‌کرد. به موازات این فعالیت‌ها کتابخانه‌اى با ارزش از کتب نفیس نیز فراهم آورد. از تألیف و تحقیق و نیز تربیت شاگردانى نامور غفلت نداشت و در این عرصه‌ها هم فرزانگى و فروزندگى خود را نشان داد.

در این نوشتار، نگارنده کوشیده است تا جنبه‌هایى از حیات علمى و اجتماعى این مرزدار حماسه‌هاى جاوید تشیع را مورد بررسى اجمالى قرار دهد.

ولادت و تحصیلات مقدماتى

سال 1226 قمرى بود و چند سالى از فرمانروایى پادشاه بى‌کفایت قاجار، فتحعلى‌شاه سپرى گردیده بود. عهدنامه‌ها و پیمان‌هاى شومى که در این روزگار با دولت‌هاى استعمارى منعقد مى‌گردید، به دلیل ماهیت اسارت‌آورشان، زمینه‌هاى سلط? استعمارگران را بر ایران فراهم مى‌ساخت و اهل بصیرت و مؤمنین هوشیار را دچار نگرانى ساخته بود. دوره اول جنگ‌هاى ایران و روس که حدود ده سال به طول انجامید و تا سال 1228 قمرى ادامه داشت، این آشفتگى‌ها را دوچندان ساخته بود. اسف‌انگیزتر آن‌که کج‌فکران و جنایت‌کاران وهابى، شیعه و تشیع را تهدید مى‌کردند. آن‌ها در سال 1226قمرى به کربلا هجوم بردند و نزدیک به پنج‌هزار نفر از زائران و مجاوران حرم حسینى را به شهادت رساندند و به بارگاه حسینى آسیب وارد کردند و گنجینه‌هاى ارزشمند آن را به غارت بردند. مرحوم حاج شیخ على تهرانى که در علم و ایمان به توفیقاتى دست یافته بود، وقتى این خبرهاى دردناک را دریافت مى‌کرد، در هاله‌اى از غم و اندوه فرو مى‌رفت.

اما در همین روزها که سیاهى‌ها و تباهى‌ها بر جامع? شیعه چنگ انداخته بود، از پس این تیرگى‌ها روشنایى رؤیت گردید و ستاره‌اى خانه شیخ على را نورانى ساخت. آرى در سال 1226هجرى خداوند پسرى به او عطا فرمود که نامش را عبدالحسین نهادند؛ به این امید که پس از رشد و شکوفایى، خادم آستان حسینى گردد و از ضایعاتى که براى این بارگاه به وجود آمده بود را جبران کند.

آن روزها کسى نمى‌دانست که این کودک آینده‌اى درخشان دارد و پس از رشد و شکوفایى، ملجأ و مرجع مردم خواهد شد. کودک را عبدالحسین صدا مى‌زدند تا با یاد امام حسین (ع) دل و ذهنش حیاتى حماسى بیابد. این طفل در پرتو تربیت‌هاى پدر پارسا و پرهیزگار و در دامن مادرى رئوف بالید و به سوى آینده‌اى روشن گام نهاد. از همان اوان طفولیت آشکار بود که این نونهال با دیگر کودکان هم‌سالش تفاوت‌هایى دارد و به مرور که رشد مى‌کرد، نسبت به آنچه در اطرافش مى‌گذشت، حساس بود و روحى جست‌وجوگر داشت. مى‌خواست بداند و بپرسد و از امور پیرامونش سر در بیاورد. از شش یا هفت سالگى در یکى از مکتب‌خانه‌هاى تهران، مقدمات ادبى، دینى و اعتقادى را به خوبى آموخت. از 15 سالگى در حوزه علمیه این شهر به تحصیلات علوم دینى روى آورد و ضمن فراگیرى زبان و ادبیات عربى، منطق، علوم نقلى و برخى دانش‌هاى متداول و مرسوم را آموخت.

از بعضى قرائن چنین برمى‌آید که او براى پى‌گیرى امور درسى، به اصفهان رفته است تا در حوزه این شهر معارفى را در علوم عقلى و نقلى فرا بگیرد، شیخ آقابزرگ تهرانى مى‌گوید که شیخ عبدالحسین تهرانى در سال 1252 قمرى و در اوایل اقامت در اصفهان، به تألیف کتابى در حکمت نماز و سرّ استغفار بین سجده‌ها همت گماشت. اما از چگونگى این تحصیلات و استادان وى اطلاعاتى به دست نیامد و مشخص نیست او چه زمانى به این شهر آمده و چه مدت در اصفهان ساکن بوده است.[1]

عزیمت به سوى عتبات عراق

شیخ عبدالحسین مقدمات و سطوح حوزه را با شوقى وافر و اهتمامى شدید، در زمانى کوتاه فرا گرفت و پس از آن‌که پیمانه دانش خود را از معرفت و کمالات استادان تهران و اصفهان مشحون ساخت، راهى عتبات عراق گردید و در جوار حرم قدس علوى در نجف اشرف اقامت گزید و پس از استراحتى کوتاه و زیارت حرم امیرمؤمنان (ع) دربار? چگونگى و کیفیت حوزه‌هاى درسى به بررسى و ارزیابى پرداخت و سرانجام دریافت به کانونى گام نهاده است که سابقه‌اى درخشان دارد و دانشمندان بزرگى را پرورش داده است. او موفق شد در اولین فرصت به حوزه درسى صاحب جواهر راه یابد و جان تشنه خود را با زلال معرفت او سیراب گرداند. مرحوم شیخ محمدحسن نجفى، معروف به «صاحب جواهر» در میدان تعلیم و تربیت از عالمان برجسته حوزه نجف به شمار مى‌آمد و این امتیاز را بر دیگر مدرّسان این حوز? داشت که عموم شاگردانش از علماى سرشناس بودند و در محضرش افرادى به شکوفایى علمى رسیدند که بر کرسى فتوا نشستند و مقام مرجعیت را به خود اختصاص دادند.[2]

شیخ عبدالحسین وقتى در برابر این فقیه فرزانه زانوى ادب بر زمین سایید، دریافت که کوهى از علم و کمالات اخلاقى را نظاره‌گر است که در بیان مسائل فقهى، توضیح فروعات احکام، تنظیم قواعد اصولى و تحکیم پایه‌هاى استدلالى، بیانى روان و کم‌نظیر دارد و با وجود این فرازهاى فروزان، در دشت فروتنى دامن کشیده و با شاگردان و دیگر اقشار مردم صمیمتى ویژه دارد و چنان با مردم هم‌درد است که با وجود پرداختن به امور علمى و آموزشى، از حل مشکلات رفاهى و خدماتى آنان غفلت ندارد. [3]

صاحب جواهر روزى در جلسه درس خود به مناسبتى، آشکارا چهار نفر از بهترین شاگردان خود را مورد تأیید قرار داد و دیگران را به تحصیل فقه استدلالى ترغیب نمود. آن چهار نفر عبارت بودند از: حاج ملا على کنى؛ شیخ عبدالحسین تهرانى؛ شیخ عبدالرحیم بروجردى؛ شیخ عبدالله نعمت عاملى. [4]

شیخ عبدالحسین علاوه بر این که به دریافت اجازه روایى از صاحب جواهر مفتخر گردید، اجازه اجتهاد استاد نیز برایش صادر شد و گویا بین این شاگرد و مربى عالى‌قدرش پیوندى استوار و توأم با روابط عاطفى برقرار بوده است. وى در برخى آثار خود از صاحب جواهر روایت کرده[5] و گویا در روى آوردن به فعالیت‌هاى عمرانى و اهتمام بر آبادانى عتبات عالیات از این استاد متأثر گردیده است؛ چراکه صاحب جواهر براى تأمین آب شهر نجف، دستور داد تا نهرى حفر کنند و بودجه سنگین آن را متقبّل گردید و با جدیت تمام این تلاش را دنبال کرد. براى مسجد کوفه گلدسته ساخت و جلوى مسجد سهله بنایى براى اسکان خادمان و وضوخانه‌اى براى رفاه حال نمازگزاران احداث کرد تا حرمت و قداست این مسجد محفوظ باشد. بناى حرم مسلم بن عقیل و هانى بن عروه نیز از آثار این عالم گران‌مایه است.[6]

شیخ عبدالحسین به کارهاى علمى صاحب جواهر هم توجه داشت و بارها تأکید کرده بود تنها کسى که موفق شده از صدر اسلام تاکنون یک دوره فقه استدلالى عمیق و مفصل بنگارد، شیخ محمدحسین نجفى است. «جواهر الکلام» معجز? تاریخ است؛ زیرا چنین دور? فقهى تا عصر ما نوشته نشده است.[7]

محدث نورى مى‌گوید: از استاد خود حاج شیخ عبدالحسین شیخ‌العراقین شنیدم که مى‌فرمود: من به شیخ خود، صاحب جواهر عرض کردم براى چه کتاب «کشف الغطاء» را شرح ندادید و حال آن‌که این کتاب به سبب اشتمالش بر مطالب و عبارات دشوارى که دارد، نیاز به شرح داشت؟ آن مرحوم فرمود: «من بر استنباط مدارک فروع در آن کتاب، توانایى ندارم» . از این سخن استاد کاملاً فروتنى در برابر شاگرد آشکار است.[8]


#معرفی

آیت‌‌الله حاج‌ شیخ‌ عبدالحسین‌ تهرانی «شیخ‌ العراقین» (متوفی‌ 1286ق) از فقیهان‌ نامدار قرن‌ 13ق‌ است‌ که‌ به‌ دقت‌ نظر، اندیشه‌‌ صائب‌ و همت‌ بلند شهره بود و زمان‌ اقامتش‌ در کربلا جمعی‌ کثیر از مردم‌ آنجا از وی‌ تقلید می‌کردند. از جمله اساتید ایشان می‌توان به حسن بن جعفر کاشف الغطاء، مشکور بن محمد بن صقر حولاوی- عیسی بن حسین (معروف به زاهد) و محمدحسن بن باقر النجفی صاحب جواهر اشاره کرد.

#کنگره_ملی_شیخ_تهرانی

?? https://t.me/joinchat/AAAAAERx8LZEprCcMDd4Qw

 


♦?♦?♦?♦?♦?♦?
#نشست_خبری کنگره ملی بزرگداشت شیخ عبدالحسین تهرانی برگزار شد

??جزییات این نشست را در خبرگزاری های فارس، دانشجو و ایسنا بخوانید...


?جزئیات برگزاری کنگره شیخ عبدالحسین تهرانی اعلام شد??????
http://l1l.ir/40l6


?اختتامیه نخستین کنگره ملی شیخ عبدالحسین تهرانی در نیمه اول اسفند برگزار می‌شود??????
http://l1l.ir/40lb


?برپایی اختتامیه کنگره ملی شیخ عبدالحسین تهرانی در دانشگاه امام صادق(ع)??????
http://l1l.ir/40lj


#کنگره_شیخ_تهرانی

?? irconference.ir
?? https://t.me/joinchat/AAAAAERx8LZEprCcMDd4Qw

 


 


8

میرزا محمدتقی خان فراهانی، معروف به امیرکبیر که علاقه فراوانی به آیة اللّه شیخ عبدالحسین تهرانی داشت، به ایشان وصیت می کند، پس از مرگش ثلث دارایی هایش را صرف ساخت مدرسه و مسجدی نماید، بلکه باقیات الصالحاتی برای وی در کنار خدمات دوران زندگی اش به حساب آید.

آیة اللّه شیخ عبدالحسین تهرانی، ملقب به شیخ العراقین با جدیت تمام به وصیت امیرکبیر عمل کرده و مسجد و مدرسه ای را در بازار تهران احداث می نماید، اما به واسطه غضب خاندان ناصرالدین شاه قاجار نسبت به امیرکبیر و عدم قبول نام گذاری آن، این مدرسه به نام آیة اللّه شیخ عبدالحسین تهرانی مشهور می گردد.

بنای مدرسه و چهار حجره ضلع غربی و قسمتی از مدرس در ضلع شمال غربی مدرسه، به واسطه احداث کوچه تخریب و ناقص شده است.

این مطالب قسمتی از سخنان تولیت مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین تهرانی در گفت وگو با خبرنگار مرکز خبر حوزه می باشد.

حجة الاسلام والمسلمین سیدباقر خسروشاهی، با اشاره به سیر تولیت این مدرسه گفت: سال 1273، کار ساخت این مدرسه به اتمام رسید که در ابتدای امر، تمام امور آن بر عهده شیخ عبدالحسین تهرانی بود که پس از ایشان به مدت 50 سال وضعیت تولیت نامشخص بود و پس از این مدت نیز شخصی به نام علی جواهرکلام از اولاد صاحب جواهر، که ادعا می کرده نوه دختری شیخ عبدالحسین تهرانی است، تولیت را بر عهده می گیرد.

تولیت مدرسه افزود: علی جواهرکلام وابسته به طاغوت بود، در زمان تولیت وی این مدرسه به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تبدیل شده بود و گاهی دانشجویانی که می خواستند فارغ التحصیل شوند، حجره شان را به دانشجویان جدیدالورود به دوهزار تومان می فروختند!

حجة الاسلام و المسلمین خسروشاهی وضعیت مدرسه را تا سال 1340 به همین منوال می داند و می گوید: مرحوم ابوی در همین زمان به عنوان امام جماعت مسجدی، که در کنار مدرسه بنا شده، معرفی می شوند و در آن زمان چون قدرت مقابله با اوقاف را نداشته اند، شروع به خرید حجره ها کرده و طلاب را در مدرسه مستقر می نمایند تا آن که دانشجویان، حجره ها را به طلاب واگذار می نمایند.

وی خاطرنشان کرد: اساتیدی هم چون آیة اللّه امامی کاشانی، مرحوم آیة اللّه دروازه ای، آیة اللّه سیدرضی شیرازی و آیة اللّه صدر در اینجا دروس علوم اسلامی را تدریس می کردند.

تولیت مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین تهرانی، با اشاره به فعالیت گسترده طلاب و اساتید این مدرسه در شکل گیری انقلاب اسلامی می گوید: آن زمان که نهضت اسلامی شروع شد، اینجا یکی از مراکز مهم انقلابیون به حساب می آمد. یادم هست در ماه مبارک رمضان سال 1343، حضرت آیة اللّه خامنه ای اینجا منبر می رفتند. هم چنین آیة اللّه هاشمی رفسنجانی نیز در ماه رمضان سال 1345 با موضوع اقتصاد اسلامی منبر می رفتند که جمعیت حاضران بیشتر از سال های قبل بود. شخصیت هایی چون حجج اسلام صالح خرم آبادی و فاکر نیز به همین صورت در مدرسه حاضر می شدند.

وی یادآور شد: روحانیت مبارز در آن زمان، تازه شکل گرفته بود و جلساتشان اینجا برگزار می شد. مرحوم شهید مطهری و شهید بهشتی در این مکان حضور می یافتند و مدرسه به مرکزی پرانرژی تبدیل شده بود تا جایی که یک روز ژاندارمری مدرسه را بست. مرحوم ابوی آمد و جلوی درب مدرسه سجاده ای انداخت و آقای بادامچیان، که مکبر مسجد بود، اذان گفت. کل بازار تعطیل شد و همه برای اقامه نماز پشت سر ایشان حاضر شدند. نماز دوم شروع نشده بود که درب مدرسه را باز کردند.

حجة الاسلام والمسلمین خسروشاهی به گوشه هایی از فعالیت طلاب مدرسه در همان دوران اشاره کرده و می افزاید: توزیع اعلامیه های امام راحل در بازار تهران از سوی طلاب مدرسه انجام می شد و همواره طلاب سعی می کردند تا جماعت زیادی از بازاریان را جذب انقلاب کنند، زیرا بازار یکی از مراکز مهم انقلاب بود و اگر بازار، انقلابی می شد، تهران تکان می خورد.

این استاد حوزه می افزاید: در آن زمان بعضی از بازاریون با انقلاب خوب نبودند و در بعضی از مساجد، روحانیون درباری حضور داشتند و مخالف انقلاب بودند، تولیت مدرسه علمیه آیة اللّه شیخ تهرانی، به کندن بلندگوهای مسجد به دستور ابوحسین، از نزدیکان شاه اشاره کرده و می گوید: مرحوم علامه فلسفی آن زمان که در این مدرسه منبر می رفت، خیل عظیمی از جمعیت در مدرسه جمع می شدند و مشتاقانه سخنان ایشان را گوش می کردند.

حجة الاسلام و المسلمین خسروشاهی، به از بین رفتن موقوفات مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین اشاره کرده و می گوید: در این اواخر توانستیم مقداری از این موقوفات را پس بگیریم برای مثال، مقابل امامزاده زید هشت باب مغازه بزرگ بود که اینها را یک نفر گرفته بود تا به جای آن یک باغی در شمیرانات به مدرسه بدهد، لکن اصلا این کار صورت نگرفته بود. با استناد به تعداد مدارکی که در اختیار داشتیم، توانستیم برخی از موقوفات مدرسه را بازپس بگیریم.

وی با بیان این که اداره اوقاف در حفظ موقوفات، به خصوص موقوفات حوزه ضعیف عمل کرده است، می افزاید: این مدرسه، زمین موقوفه ای در مقابل پالایشگاه تهران داشت، اما یک باره مدارک آن در اداره اوقاف گم شد!


تهران-تهران

از تنها کتیبه باقی مانده از ساختمان مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین چنین پیداست که بنای یاد شده در سال 1270 هجری قمری به پایان رسیده است.مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین پس از مرگ میرزا تقی خان امیرکبیر از محل ثلث دارایی او به همت مرحوم شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراق ساخته شد و به همین دلیل به نام مسجد شیخ عبدالحسین موسوم شد.

مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین

از تنها کتیبه باقی مانده از ساختمان مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین چنین پیداست که بنای یاد شده در سال 1270 هجری قمری به پایان رسیده است.مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین پس از مرگ میرزا تقی خان امیرکبیر از محل ثلث دارایی او به همت مرحوم شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراق ساخته شد و به همین دلیل به نام مسجد شیخ عبدالحسین موسوم شد. از آنجا که بازرگانان آذربایجانی مقیم تهران، در مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین مراسم تعزیه برگزار می‌کردند، به این بنا، مسجد ترکها یا مسجد آذربایجانیها هم گفته می‌شود. در ضلع غربی این مسجد، مسجد قدیمی و بزرگ دیگری است که همزمان با بنای مسجد اولیه ساخته شده است. سبک معماری آن به صورت چهار ایوانی است و دارای سردر بلند، صحن وسیع، حجره‌های دو طبقه و کاشی‌کاری زیباست. این مسجد در ضلع جنوبی بازارچه و جلوخان سید ولی در محل قدیمی باغ و خرابه‌های پاچنار قرار دارد.

مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین در نزدیکی هتل الیان تهران قرار گرفته به همین خاطر میهمان شهر تهران میتوانند برای اقامت، این هتل را انتخاب نمایند.

شما می توانید برای رزرو هتل در سراسر ایران و یا رزرو هتل های تهران از طریق سایت رزرواسیون آریا اقدام نمایید


شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین همسنگر امیرکبیر در مبارزه

.....................................................................................
ایشان را با نام آیت‌‌الله حاج شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به " شیخ العراقین  " میشناسند، این عالم بزگوار، (متوفی 1286ق) از فقیهان نامدار قرن 13ق است و زمان اقامتش در کربلا جمعی کثیر از مردم آنجا از وی تقلید می‌کردند.[1]  وی شاگرد برجسته‌ آیت‌‌الله «صاحب جواهر» بود و از ایشان اجازه‌ اجتهاد داشت.[2]  صاحب جواهر، به اجتهاد 4 تن از شاگردانش تصریح داشت که یکی از آنها شیخ عبدالحسین بود.[3]  سخن چنین شخصیت سترگی درباره‌ شیخ العراقین، گواه رتبه‌ بلند وی در دانش و درایت دینی است. چنان که آیت‌الله میرزا حسین نوری (محدث نامدار شیعه) او را زبده‌ اعاظم محققین و نخبه‌ افاخم مدققین می‌خواند.[4] .

به نوشته‌ اعتماد السلطنه (وزیر انطباعات عصر ناصری: تهرانی «مجتهدی بسیار فاضل و به قبول عامه نایل بود. در دولت عثمانی نیز اعتباری» قابل توجه داشت و «حکام عراق عرب او را حرمتی عظیم می‌نهادند.»[5]  ناصرالدین شاه نظارت بر کار تعمیرات و تأسیسات ایران در عتبات عالیات، از جمله، توسعه‌ صحن مطهر سالار شهیدان علیه السلام، و تعمیر بنای آن را، به شیخ العراقین سپرده بود[6]  و «از مراقبت و مواظبت» وی «در تعمیر گنبد منور... و نصب خشته ای طلایی شهر» رضایت تام داشت.[7]  شاه او را در 1274ق برای تعمیر صحن مطهر ائمه‌ اطهار در کربلا و کاظمین و سامرا (علیهم السلام) مأمور کرد و او از 1274 تا 1286 (که در 22 رمضان آن فوت کرد) به این کار اشتغال داشت. کتابخانه‌ شخصی او در کربلا به علت داشتن نسخه‌های نفیس، شهرت داشت.[8] .

شیخ العراقین، مورد اعتماد و عنایت خاص امیرکبیر قرار داشت[9]  و امیر، که از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاکمات شرعی دیوان به محضرش[10] ، «در مطالب مشکله و امور معضله با او مشورت» می‌کرد[11]  عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاکمات» از سوی امیر «به محضر جناب... شیخ العراقین»، می‌گوید: روز بروز «عقیده‌ او نسبت به جناب شیخ افزون می‌گردید».[12]  سپس با نقل داستانی درباره‌ نحوه‌ آشنایی امیر با شیخ می‌افزاید: پس از آن آشنایی، امیر «همواره در ترویج شیخ اقدامات کافی نمود و روز به روز در عقاید او نسبت به شیخ می‌افزود تا آن که محل وثوق امیر شد و طرف مشاوره در بعضی از امور مشکله گردید».[13]  به نوشته‌ فریدون آدمیت: در دوران صدارت امیر «همه‌ دعاوی که جنبه‌ شرعی داشت و به دیوانخانه رجوع شده بود، به محضر شیخ عبدالحسین احاله می‌گردید. داوری او قطعی بود. کنت دوگوبینو نیز از شیخ عبدالحسین به احترام یاد می‌کند؛ او را فقیهی بلند پایه و پاکدامن، و خونسرد و با فراست می‌شناسد».[14] .

امیر حتی وصی خود را شیخ عبدالحسین قرار داد[15]  و شیخ نیز، مدرسه و مسجد حاج شیخ عبدالحسین (واقع در بازار تهران) را از ثلث میراث امیر بنیان نهاد. مهدی بامداد می‌گوید: «شیخ العراقین از مجتهدین معروف، و به زهد و تقوی و مدیریت در کار شهرت زیادی داشت. شادروان... امیرکبیر با آن نظر دقیقی که در شناسایی مردم و به ویژه ملا‌ها داشت در بین تمام روحانیون زمان خود، او را وصی خویش قرار داد و شیخ العراقین هم از مال الوصایه‌ امیر شهید، مسجد و مدرسه‌ای عالی در تهران بنا نهاد که امروزه به مسجد و مدرسه‌ شیخ عبدالحسین یا مسجد آذربایجانی‌ها معروف می‌باشد».[16]  شواهد همچنین حاکی است که پس از قتل امیر، شیخ مباشرت امور خانواده‌ وی را بر عهده داشت.[17] .

شیخ عبدالحسین، به کمال و کارآمدی احکام و قوانین اسلامی در جامعه‌ بشری ایمان راسخ داشت و معتقد بود که «هرگاه مدار دولت و مملکت داری از روی شریعت مطهره باشد... هیچ فتنه و فساد بر نیاید».[18]  بر همین اساس، زمانی که دید «بدعت» باب و بهاء، کیان دین را به خطر افکند، با جدیت تام به مبارزه برخاست. قدیمی ترین اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات باب و مریدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) بود که فرصتی تاریخی برای «اظهار وجود» و «تبلیغ» را از آنان گرفت. کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران، «حاجی شیخ عبدالحسین که مردی فقیه و مجتهد و متدین و متقی است، فراست و قضاوتهای بی طرفانه‌اش موجب اعتماد همه کس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزیر و بزرگان مملکت گفته بود: آیا در نظر دارید که به جای مذهب کنونی، مذهب جدیدی که هنوز نمی‌شناسید برقرار نمایید؟...»[19] .

روشن است که برای فقیه تیزبینی چون شیخ العراقین، «بطلان دعاوی باب» ـ با توجه به شواهد و دلایل گوناگون، از آن جمله: «توبه‌ صریح» خود باب بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط پیش افتاده‌ ادبی در الواح صادره از وی ـ کاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعی از مریدانش به پایتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بیشتر فرصتی برای «ابراز وجود» و «تبلیغات مسلکی» بود. خاصه آنکه، احساس می‌شد که دستهای مشکوکی از درون حکومت (نظیر منوچهر خان معتمدالدوله حاکم اصفهان) با اغراض سیاسی در پی تقویت فتنه، و ماهی گرفتن از آب گل آلودند... لذا «هوشمندانه» مانع اجرای این سناریوی خطرناک گردید.

ایشان در زمان تبعید بهاء به عراق، و تجمع بابیان در آن سامان، در عراق می زیست و شاهد فعالیتهای سوء آنان بود. منابع بهائی تصریح دارند که بابیان مهاجر، شبها به دزدیدن کفش و کلاه و پول و پوشاک زوار شیعه در اماکن مقدسه می پرداختند[20]  و به اعتراف خود حسینعلی بهاء: «در اموال ناس مِن غیر اذنٍ تصرف می‌نمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه می‌شمردند».[21] .

علاوه، بین خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزیه خانم) بهاء نیز در این فجایع بی‌دخالت نبود.[22] .

اقدامات شیخ العراقین کینه شدید سران مسلک باب و بهاء، را بر ضد وی بر انگیخته است. حسینعلی بهاء در لوحی که به نام شیخ صادر کرده سخت به وی تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصری «مکار» می‌خواند![23]  و شوقی افندی (نتیجه‌ دختری بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامه‌ای که با عنوان «لوح قرن» از خود به جا نهاده، کراراً شیخ را با الفاظی چون «شیخ خبیث» [24]  و «مردود دارین و مبغوض ثقلین»[25]  مورد هتک و شتم قرار داده است.

 

پانوشت:

[1] برای نمونه ر.ک، اظهارات ابوالقاسم افنان، مورخ بهائی، در عهد اعلی...، ص 388 و 390؛ مجله‌ «پیام بهائی»، ش 296، ژوئیه 2004، «یادداشت ماه».

[2] معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، 2 / 34.

[3] الکرام البرره‌، شیخ آقا بزرگ تهرانی،2 / 713؛ معارف الرجال، 2 / 35.

[4] معارف الرجال، 2 / 112.

[5] مکتوبات، اعلامیه‌های... شهید شیخ فضل‌الله نوری، محمد ترکمان، ص 449.

[6] چهل سال تاریخ ایران... (المآثر و الاَّثار)، به کوشش ایرج افشار، 1 / 189. درباره‌ شیخ عبدالحسین، همچنین، ر.ک، ریحانه الادب، علامه خیابانی، 3 / 329.

[7] ریحانه‌ الادب، 3 / 329 و نیز: معارف الرجال، 2 / 35.

[8] روزنامه‌ ناصرالدین شاه به خراسان، علینقی حکیم الممالک، ص 470.

[9] نامه‌های امیر کبیر به انضمام رساله‌ نوادر الامیر، تدوین سید علی آل‌داود، ص 316.

[10] بامداد به «ارادت» میرزا تقی خان امیرکبیر نسبت به شیخ تصریح دارد (شرح حال رجال ایران، 6 / 94).